خیزش مزدایی
با شروع هشت ماهگیت انگار جهش بزرگی در تو پدید اومده. تمام وجودت رو تمرکز میکنی تا با ما در ارتباط باشی, اونم کلامی, و همه ی انرژیت رو با جیغ های رنگ و وارنگ بیرون میریزی. قربون نطق و کلامت بشم شیرینم. صدای گ گ رو ادا میکنی و وقتی بعد از تو تکرارش میکنم با تمام وجود میخندی. همچین زبون کوچولوت رو توی دهنت گلوله میکنی تا یه صدایی ازش در بیاد آدم حظ میکنه. شبانگاه هجدهم بهمن, بابا و خواهری که خواب شبانه آغازیدن, تازه خوابیدنهای تو و اهورا پایان گرفت. اونوقت بود که توی اون تاریکی شب, غلت زدی و به شکم شدی و جیغهای نه چندان بلندی سر دادی و شادمانی میکردی. فقط اهورا بود که فهمید شادمانی تو بخاطر خیزشی هست که به عقب کردی, یعنی حرکت کردی, س...